ملالی جویا٬ ۴ فبروری ۲۰۲۳
جاسوسان «خاد» در همین روز (4 فبروری سال ۱۹۸۷) با همکاری حزب اسلامی جنایتکار به رهبری گلبدین غدار، مینا و دو همرزمش را به شهادت رساندند. او از معدود زنان انقلابی کشور ما بود که در ظلمانیترین شرایط که سایه سیاه اشغال و دهشت بنیادگرایی زنان ما را بدتر از هر زمانی رنج میداد و از فعالیت عملی باز میداشت، پرچم آزادی زن را برافراشت و با آگاهی عمیق و جسارت ستودنی، به روشنگری و متشکلنمودن زنان اقدام نمود و در حیات کوتاهش کارنامه درخشان و ماندگاری از خود بجا گذاشت.
او سالها از عمر خود را وقف مبارزه برای آزادی مردم افغانستان نمود و در این راه جانش را نیز فدا کرد.
شعر «من زنم که دیگر بیدار گشته ام» بیشتر از هر زمان دیگر مصداق شرایط فعلی زنان در بند کشور ماست که پیام بس روشن و قاطع به ملت اسیر چنگال بنیادگرایان بخصوص زنان دارد این شعر، شعار و رمز پیروزی مبارزات حق طلبانه زنان کشور ماست که چنین بیان می دارد:
من زنم كه دیگر بیدار گشته ام
از خاكستر اجساد سوختهی كودكانم برخاستم و توفان گشتهام
از جویبار خون برادرانم سر بلند كرده ام
از توفان خشم ملتم نیرو گرفته ام
از دیوارها و دهكدههای سوخته كشورم نفرت به دشمن برداشتهام
حالا دگر مرا زار و ناتوان مپندارهموطن،
من زنم كه دیگر بیدار گشتهام
راه خود را یافتهام و هرگز بر نمیگردم
من دیگر آن زنجیر ها را از پا گسستهام
من درهای بستهی بیخبری ها را گشودهام
من از همه چوری های زر وداع كردهام
هموطن وای برادر، دیگر آن نیستم كه بودم
من زنم كه دیگر بیدار گشته ام
من راه خود را یافته ام و هرگز برنمیگردم
با نگاه تیز بینم همه چیز را در شب سیاه كشورم دیدهام
فریاد های نیمه شبی مادران بیفرزند در گوشهایم غوغا كرده اند
من كودكان پا برهنه، آواره و بیلانه را دیدهام
من عروسانی را دیدهام كه با دستان حنا بسته،
لباس سیاه بیوه گی بر تن نمودهاند
من دیوار های قد كشیدهی زندان ها را دیدهام
كه آزادی را در شكم های گرسنهی خود بلعیده اند
من در میان مقاومت ها، دلیری ها و حماسه ها دوباره زاده شدم
من در آخرین نفس ها در میان امواج خون و در فتح و پیروزی
سرود آزادی را آموختهام
حالا دیگر مرا زار و ناتوان مپندار
هموطن وای برادر،
من در كنار تو و با تو در راه نجات وطنم همنوا و همصدا گشتهام
صدایم با فریاد هزاران زن برپا گشته پیوند خورده است
مشتم با مشت هزاران هموطنم گره خورده است
من در كنار تو و در راه ملتم قدم گذاشتهام
تا یكجا بشكنیم این همه رنج زندگی و همه بند بندگی
من آن نیستم كه بودم
هموطن وای برادر،
من زنم كه دیگر بیدار گشتهام
من راه خود را یافتهام و هرگز بر نمیگردم