ملالی جویا٬ ۳۰ جولای ۲۰۲۱
من همان ملالی آزاد و کفن پوشم
با دشمن دون؛ هرگز هرگز نجوشم
نه امارت، نه جمهوریت غنی و عبدالله؛
فروزان باد نبرد استقلال طلبانه مردم ما !
دقیقا ما در آستانه بیستمین سال از اشغال کشور عزیز ما توسط دولت متجاوز امریکا و دستگاه جنگ افروزاش ناتو، قرار داریم. آنها به بهانه نابودی فرزندان ایدیولوژیک و خونی شان (طالب و القاعده) و دفاع از آزادی، حقوق بشر، دموکراسی و حقوق زن با پرتاب صد ها بمب از هوا و پیاده کردن بیش از صد هزار نظامی در این وادی خسته از جنگ، ویرانی و کشتار ناشی از بربریسم جهادی- طالبی؛ لشکر کشیدند. حاصل و نتیجه آن؛ تاسیس دولت های دست نشانده و سراپا مزدور، رشد بی سابقه بنیاد گرایی اسلامی بخصوص طاعون بنام طالب و داعش، چاق کردن و به قدرت رسانیدن جهادیان منفور ائتلاف شمال، اقتصاد ورشکسته و وابسته، فقیر ساختن بیش از هشتاد درصد مردم، مساعد ساختن زمینه مداخله کشور های منطقه به ویژه پاکستان و ایران، میلیون ها تن معتاد، شعله ور ساختن جنگ های قومی و مذهبی، فاسد ترین کشور جهان و نا امن ترین ساحه در جغرافیای زمین میباشد.
حال با درک ازاین وضع و خدا حافظی کاذب امریکایی ها و متحدانش از افغانستان؛ لازم میدانم نکاتی را در ارتباط به مسایل چون ختم اشغال، صلح با طالبان، افزایش ناامنی ها در مناطق مختلف کشور، سقوط ولسوالی ها و بعضی شهر ها، ملیشه سازی” بسیج مردمی”، وضعیت زنان، مهاجرت ها و پیش بین بودن از آینده هرچند فشرده خدمت شما هموطنان داغدار بیان نمایم.
1. پایان یا تداوم اشغال: نخست این نکته راباید واضح نمایم که دولت اشغالگر امریکا با همه دم و دستگاه میلیتاریستی، جاسوسی و جنایت پرورش کشور ما را ترک ننموده است که به آن ختم اشغال “ماموریت” بیست ساله بگویم. دلایل عینی آتی دال بر تداوم تجاوز دارد نه پایان آن:
– امریکا تا هنگامیکه دولت دست نشانده، فاسد و مزدور غنی و عبدالله را با خود دارد و توسط آن کشور را اداره میکند، به معنی حضورش در افغانستان است.
– زمانیکه کارمندان سیا هنوز رهبری جنگ را عهده دار اند و در پی جنایت آفرینی و تشویق دو طرف منازعه بین خود در جهت ویرانی کشور ما میباشند، معنی اش نفوذ قدرتمند امریکا درین جا است.
– هنگامیکه بنیادگرایان جهادی، طالبی، داعشی، القاعده و حزب التحریری را تربیه، تمویل و تجهیز نموده و گرگ وار به جان، مال و ناموس مردم ما ترکتازی مینمایند؛ به معنی حضور ویرانگر اش در کشور ماست.
– در حالیکه بزرگترین قاچاقبران مواد مخدر وزیر(بسم الله محمدی وزیر دفاع فعلی یا اسدالله خالد وزیر پیشین دفاع)، وکیل (فوزیه کوفی، الله گل مجاهد، حضرت علی، علم “سیاه”، قاضی نذیر، و…)، والی (فرید بختور والی فراه، داود کلکانی والی سمنگان)، سفیر(ظاهر اغبر سفیر در تاجکستان)، “رهبر و بزرگ مملکت ” (عطا محمد، اسماعیل، گلبدین، محقق، دوستم، خلیلی، گل آغا شیرزوی، ظاهر قدیر، یونس قانونی و خانواده گیلانی و مجددی) باشند و همه در هماهنگی، حمایت و تحت سایه اشغال هزاران جنایت آفرینند، دارایی عامه را غصب و به کشت، تولید و صدور مواد مخدر به بیرون میلیون ها دالر نصیب شوند؛ نشاندهنده دستان زهر آگین امریکا در راس و قاعده اهرم قدرت در کشور ماست.
– تا وقتیکه معادن ما در اختیار شان باشد و شب و روز آن را استخراج نمایند و توسط قاچاقبران داخلی و بین المللی از مجرای ایران و پاکستان بعد از پروسس و بسته بندی به ممالک عربی و بعد به اروپا قاچاق کنند، حاکمیت و حضور امریکا را بر وجب وجب خاک ما نشان میدهد نه رفتن شان را. بعضی ها از ناآگاهی می پرسند، چه دلچسپی امریکا به این سرزمین دارد که میلیون ها دالر در آنجا مصرف نمود و تلفات جانی هم داد؟ اما این را نمیدانند که کشور عزیز ما معادن مختلف با مواد مفیده مختلفه را در دل زمین و کوه های خود دارد که تعداد مجموعی آن به 2870 میرسد. این بر مبنی برآوردی است که فرانسوی ها، انگلیس ها و سپس جرمن ها درجریان سالهای 1926-1951 بعد از مطالعات دقیق انجام داده بودند. در طی سالهای 1955- 1986 روس ها مدت 35 سال را صرف جستجو، نقشه برداری، تثبیت معادن، تعیین ذخایر، اکتشاف و آماده ساختن آنها به بهره برداری نمودند. فراموش نکنیم ارزش معادن ما به اساس راپور روس ها و خود امریکایی ها به ده ها تریلیون دالر میرسد که امپراتور ها و اشغال گران وحشی را عاشق این خاک ارزشمند نموده است. بدبختانه دولت فاسد غنی در حدود 20 معدن را در اختیار دارد مابقی همه در قبضه جهادی ها، طالبان، داعش، قاچاقبران، مافیا و زورمندان محلی است که از جمله پادوان مطمئن چهل ساله امریکا در افغانستان بشمار میروند.
– در صورتیکه همه تماس ها، ایمیل ها، داده های الکترونیک و حریم خصوصی کاربران اجتماعی تحت نظر امریکایی ها باشد و مفصل شنود، کاپی، ذخیره و رد یابی گردند؛ علامت حضور، نقش پر رنگ و رهبری کننده امریکا است نه تماشاچی بازی فوتبال.
– در حالیکه هنوز همه قرار داد های مهم و سود آور بدست پیمانکاران مربوط خودش باشد و میلیون ها دالر را ازین بابت غارت کند و بعضی آنها را تا کرسی ریاست مجلس(رحمانی) بالا کشد؛ من میگویم نقش امریکا درین معاملات و سیاست گذاری ها برجسته و تعیین کننده است تا ناظر بودن اوضاع از کاخ سفید.
– در صورتیکه کشور ما محل آزمایش صد ها سلاح مخرب بشمول مادر بمب، فاسفورس سفید، سلاح های حاوی یورانیم و… باشد و هزاران میل اسلحه بخاطر شعله ور نگهداشتن جنگ به هر دو طرف به فروش برسد و ازین بابت میلیون ها دالر امریکا، روسیه، پاکستان، کشور های عربی، ایران و چین سود ببرند؛ معنی اش ختم اشغال نیست بلکه ادامه اشغال با تغییر در صورت مسله برای فریب افکار عامه است. شاخصه های تجاوز امریکا بر کشور ما بیشتر ازین ها است که فعلا به نکات تذکر شده اکتفا میکنیم. بدبختانه از جهت دیگر تبعات و اثرات فاجعه بار این تجاوز تباه کن، بیش از صد هزار کشته و زخمی است. تنها در سال گذشته 3493 غیر نظامی کشته و 6989 غیر نظامی زخمی شده اند. ویرانی بیشتر ساحات مسکونی و تاسیسات عام المنفعه، مهاجرت صد ها هزار هموطن ما از بابت جنگ، فقر و نا امنی، بیوه و یتیم شدن ده ها هزار تن، صد ها هزار معلول، میلیون ها معتاد، بیش از هژده میلیون فقیر، 328000 هکتار زمین مملو از تریاک که حاصل یکساله آن 9000 تن تریاک و 900 تن هیروهین است، پرتاب 18000 بمب در جریان پانزده سال از 2004 الی 2018 بر خاک ما و رشد ده ها گروپ مسلح بنیادگرای بربر صفت مزدور و سپردن سرنوشت مردم مظلوم ما بدست آنها؛ نتیجه ملموس و منحوس نظامی امریکای اشغال گر است. امریکا بنام آزادی پایدار به کشور ما حمله کرد ولی ارمغانش کشتار پایدار و ویرانی پایدار بود. دیر نخواهد پایید که با تغییر در معادلات جنگ و صلح، امریکا دوباره برگشت خواهد کرد چون به این سادگی این پایگاه جیوپولیتیک، جیواستراتیژیک و زمین پر حاصل را ترک کردنی نیست که رقبای منطقویش به سهولت آن را ببلعند. به احتمال قوی سپردن امنیت میدان هوایی کابل به ترکیه اردوغانی فاشیست از همین سیاست اشغالگرانه آب میخورد. همچنان او هر زمانی بخواهد، میتواند از پایگاه های نظامیش در کشور های عربی خلیج مخصوصا قطر و عربستان با طیارات با سرنشین و بی سرنشین بر کشور ما دوباره بمب ریزد و عساکر پیاده کند.
2. مذاکره و صلح با طالب: طالب یک نیروی وحشی اجیر شده با تفکر متحجر قرون وسطایی و با مانیفیست کشتار، تباهی و ضد ارزش های بشری، حافظ منافع امریکا با دورنمای فشار بر رقبای منطقوی آن مثل روسیه و چین شکل گرفته است. آشکار است که خالق و هادی طالب امریکا است و هنوز هم بخش عمده آنها توسط امریکا و دلالان منطقوی اش رهبری شده اما بخش های هم توسط ایران، روسیه، ترکیه و چین حمایت و هدایت میشوند. مسله دیگری که کاملا واضح است، امروز یا فردا طالب را در قدرت آوردنی هستند و فضا را بیشتر برای مردم، آزادیخواهان، زنان و آزاد اندیشان تنگ و تنگ تر مینمایند. همه باید بدانیم، تولد نظام توتالیتر اسلامی تحت قیادت امریکا ارعاب و وحشت بیشتر از ولایت “وقیح” ایران و جلادان عیاش عربستان می آفریند که مردم ما هرگز شایسته آن نیست و بایست آحاد جامعه در برابر قوانین ضد انسانی و ضد دموکراتیک آنها بسیج و متحد شوند. در عین زمان این نکته را نباید فراموش کنیم که طالب ماشین نمادین جنگ است نه جنبش سیاسی و نه نیروی مادی آن. تقلا برای امتیاز طلبی آنها عمدتا بخاطر سرمایه گذاری استخبارات منطقه و جهان روی آنها بوده و در مذاکره مجبور شان میکنند تا دم آخر چانه زنی نمایند. فعلا این طالبان نیستند که با قوت و ایمان خود میجنگند بلکه پشتوانه انسانی و عقدیتی شان القاعده، داعش، جنبش ترکستان شرقی، جنبش اسلامی ازبکستان، لشکر جنگوی، جیش المحمد، لشکر طیبه، بخشی از فاطمیون، مزدوران تحت حمایه وزارت خارجه و سپاه ایران و… هست که به طالب در میدان جنگ نیروی بی مانند بخشیده است. حال هر برد طالب در ساحه نبرد، با امتیاز گرفتن بیشتر آنها در قدرت سیاسی همراه است زیرا هم سهام داران منطقوی شان مثل ایران، چین، پاکستان، ترکیه، ازبکستان، عرب ها و هم امریکا و متحدان که گروپ های جنگی اسلامی مزدور خود را در سیستم جنگی طالب دارا اند و روی پروژه نظام طالبانی هزینه نموده اند؛ از آن سود میبرند و دوام این غایله به تصامیم کشور های بزرگ سرمایه داری منوط است. به همین لحاظ؛ طالب۸۰ درصد خواستار سهم در قدرت است تا حق باداران شان را تامین نمایند نه رفاه و آرامش مردم دردمند ما را. نهایتا، سوگمندانه میخواهم با صراحت بگویم؛ صلح با طالب به معنی صلح و آرامش در سراسر کشور ما نیست و دیری نخواهد گذشت حتی در آینده نه چندان دور شاخ به شاخ شدن های جدید این مولودات کثیف بنیادگرا را شاهد خواهیم بود.
3. نا امنی ها و عوامل آن : دلیل و تشدید نا امنی های کنونی، فشار بی رویه حامیان طالب مخصوصا دولت پاکستان و ایران بر آنان است که درین چهار دهه جز جنایت پروری، جهادی سازی، طالب سازی و کشتار تحفه دیگری به همسایه شان نداشته اند. پاکستان برین باور است تسلط بر ساحات بیشتر با امتیازات بهتر در حکومت آینده همراه خواهد بود و راه مداخله سیاسی و منفعت اقتصادی حول افغانستان با کشور های آسیای میانه و چین را برایش سهل تر خواهد ساخت. هرچند تمام کشور در آتش جنگ میسوزد اما شدت آن در شمال و شمال شرق، جنوب و جنوب غرب بیشتر از همه ساحات است زیرا عمده ترین بنادر سود آور، نقطه تهدید کشور های آسیای میانه و پشت جبهه طالبان پاکستانی و ایرانی بشمار میرود.
این برنامه در شمال شامل جابجایی بنیادگرایان وابسته به امریکا و انگلیس با مجریان کارکشته ای اس ای و قوماندانان پنجابی اردوی آن کشور در کنار دریای پنج، کوکچه و آمو از بدخشان الی فاریاب با مهارت خاص تطبیق میگردد تا هم به چین و هم به کشور های آسیای میانه و از آن طریق به روسیه نفوذپذیری بیشتر داشته باشند. طالب امروز هرچند فکر واحد داشته باشد اما رهبری واحد ندارد چون منابع تسلیحاتی و مالی مختلف در تبانی و رقابت با همدیگر ازین لکه ننگ علیه هم استفاده ابزاری مینمایند. مثلا در بعضی مناطق شمال مثل ولسوالی شولگره، طالبان حامی ایران فعال اند و ایران تجهیزات لازم را به آنها میدهد چنانچه تک تیر انداز هایی بنام “حیدر” و سایر اسلحه های ساخت ایران نزد طالبان موجود است. در فاریاب مزدوران ایران و پاکستان مشترک علیه اردو میجنگند و امکانات مالی شان به حدی است که به هر سرباز تسلیم شده یک لک افغانی میدهند حالانکه اکرامیه دولت غنی به خانواده سرباز شهید، 50 هزار است آنهم با شش ماه خواری و سرگردانی.
طالبان مرزی در ماورای کوکچه و دریای آمو عمدتا ازبکها، تاجک ها و ترکمن ها اند که بخش از آنان قوماندانان سابق حزب جمعیت و جنبش دوستم میباشند. آنها روابط خود را تا جایی با دوستان تنظیمی سابق شان با وجود اختلافات دیرینه، حفظ نمودند زیرا در مزدوری و غارت نقطه مشترک و سرنوشت یکسان دارند اما صلاحیت واقعی و نقش رهبری که تعیین کننده سیاست آنها میباشد، به دست پنجابی ها است. گزارشات از تخار، بدخشان، کندز، بلخ، سرپل، شبرغان، میمنه و اسپین بولدک و چمن قندهار حضور مزدوران ای اس ای، متقاعدین اردو و چلی های چشم سرمه پنجابی را که نشان از تجاوز علنی پاکستان بر خاک ما میباشد، تایید مینماید.
در ولسوالی بلخاب ولایت سرپل و دره صوف ولایت سمنگان؛ ایرانی ها نفوذ چشم گیر دارند و جنگ ها را دامن میزنند هرچند منازعات قومی و مسله کوچی ها بمانند سایر مناطق مرکزی زخم المناک و عمیق هزاره جات است که همیشه از آن خون میچکد. نوار صوتی علی پور با یک قوماندانچه طالب با طرح تخریب یک پوسته امنیتی و کشتن عساکر بیگناه، همدلی و باهمی اجیران ایران و پاکستان را با یک دیگر شان نشان میدهند. سوی دیگر این ماجرا قهرمان سازی بعضی چهره ها مثل محمد علی شجاعی معاون و جانشین علی پور است که آموزش حرفوی نظامی را در ایران فرا گرفته و عامل ترور های هدفمند در نقاط مختلف کشور میباشد. آزاد ساختن ولسوالی دره صوف بالا را از دست طالب نتیجه فدا کاری و مدیریت او میدانند و کرکننده تبلیغ دارند شجاعی قهرمان ماست حالانکه سردسته همه شان در کشور؛ محقق و خلیلی است و سرانجام اش به سپاه قدس پاسداران ایران منتهی میگردد.
در کنار شعله های سوزان جنگ؛ امریکا از دسیسه های تفرقه قومی و مزاحمت مرزی دست بردار نیست تا رقیب عمده اش، روسیه آرامش خاطر نداشته باشد. کشیدن وحفر کانال آب به عرض 85-150 متر و عمق 6 متر آب در کنار سواحل دریا؛ از بدخشان الی اندخوی ولایت فاریاب که سه بندر تجارتی(شیرخان بندر کندز با تاجکستان، حیرتان با ازبکستان و آقینه با ترکمنستان) را در بر دارد، حول سیاست استیلاگرانه منطقوی امریکا و انگلیس با مزدوران عربی و پاکستانی شان میچرخد. ظاهرا تبلیغ میکنند، این کانال جهت سرسبزی اعمار میگردد اما هدف اساسی از یک طرف اسکان گزینی موجودات وحشی از وزیرستان، سوات، باجور و میرانشاه با فامیل های شان است و از جانبی هم تنور تضاد های قومی را در شمال داغ نگهداشتن است. هنوز کار به اتمام نرسیده که دو مدرسه از سوات و باجور به تخار با تمام جوجه طالب هایش در آنجا انتقال یافته است و در صورت مساعد شدن شرایط وزیرستانی شدن شمال، شدت یافتن بیشتر جنگ ها و کارخانه سازی انگل های القاعده، طالبی و داعشی بیشتر را شاهد خواهیم بود. نگرانی مقامات رسمی تاجکستان که در اپریل امسال بیان داشتند بیجا نیست ” در حدود 1300 شهروند تاجکستانی عملا در چوکات داعش و طالب مصروف جنگ در مرز های شمالی افغانستان اند و این برای ما مایه تشویش است”. این هشدار جدی مخصوصا به روسیه و کشور های هم مرز با افغانستان که منافع مشترک با آن دارد، میباشد. اعلامیه کمیته امر به معروف طالبان در تخار مبنی به جهاد النکاح دختران نوجوان بالای سن پانزده و زنان بیوه عمق گندیدگی افکار پوسیده این جریان وحشی صفت را که از مدارس آنچنانی با خصایل غیر انسانی نشات میگیرد، به نمایش میگذارد و از جانبی پیوند عمیق فکری اینها را با برادران داعشی، بوکوحرامی و هر حرامی دیگر شان در سطح جهان واضحا نشان میدهد.
هم سوی این سیاست، دولت در یک معاهده ننگین قسمت های بیشتر خاک افغانستان مخصوصا ولایات مرزی را عمدا به طالب واگذار نموده و در یک ساخت و پاخت از قبل طرح ریزی شده تحت نظر امریکا و متحدان در یک حالت برد برد عمل میکند تا در حکومت بعدی از سفره مذاکرات امریکایی- طالبی فاسدان دولت کنونی حداقل بی بهره نگردند و یا سرپیچی از اوامر بادار تلقی نگردد. تصاویر خرمستی طالب بچه ها در گمرکات ولایت فراه، اسلام قلعه هرات، شیرخان بندر و آقینه از همین سیاست تسلیم دهی داوطلبانه دولت مزدور آب میخورد که تنها فرزندان مردم مظلوم ما را در نیرو های امنیتی طعمه گرگان طالبی مینمایند و بس. بنابرین سلطه بر مناطق مرزی از یکسو اهرم فشار بر دولت است که بار مدهش اش را مردم با بلند رفتن قیمت کالا ها متحمل میشوند و هم راه اکمالات را برای نظامیان تا جایی سد میگرداند و از جانبی پایگاه سازی، ترویج افکار بنیادگرایی و صدور آن به کشور های آسیای میانه و چین میباشد. مضاف برین نا امنی های غزنی، هرات، فراه و نیمروز کلا به دوش دولت آدم کش ایران است تا حد اقل آب ما را مثل سالهای گذشته بدزدد. به یاد داشته باشیم، بحران آب در ایران به یک مشکل جدی و حیاتی مبدل شده است و درین هفته ها انبار باروت از تضاد های چهل ساله نظام فاشیستی ایران را کمبود آب در خوزستان و سایر شهر ها بشمول تهران آتش خواهد زد. آرزو دارم بنیاد این نظام دار و زندان هرچه زود تر با دستان پرتوان ملت آزاده ایران واژگون گردد. معضلات مرز ها و آب را تنها دولت های ملی- مردمی، دموکرات و حامی حقوق و کرامت انسانی در چهارچوب قوانین ملی و بین المللی که حافظ منافع ملت های دو طرف باشند؛ میتوانند حل کنند. در شرایط ناگوار محیط زیستی؛ همسایه ها دست گیر همدیگر اند تا دشمن هم، اما نه این دولت فاسد غنی و نه هم رژیم ددمنش خامنه یی.
4. ملیشه سازی جهادیان جنایتکار تحت نام بسیج مردمی: اجازه دهید نخست تاریخچه کوتاه ازین بسیج شدن ها که در حقیقت ملیشه سازی است، برای هموطنانم یاد آور شوم. گذشته این ملیشه سازی به زمان نجیب، ریسس جمهور دست نشانده مسکو برمیگردد که در آخرین لحظات عمر دولت پوشالی اش تدارک دید و چنانچه همه شاهدیم نه تنها این که این اقدام او نوشداروی نجات بخش نبود، یکی از عوامل تشدید سقوط حکومت اش در هماهنگی با جهادی ها همین ملیشه های گلم جمع نیز بود. تداوم ملیشه بازی تا سال 2001 بشمول حرکت طالبان، مسبب تمامی بدبختی ملت ما بشمار میرود. حال که امریکا در تبانی با طالبان ولسوالی ها را به آنها واگذار مینماید، جهادی های منفور و چپاول گر از ترس از دست دادن دارایی باد آورده شان درین 20 سال ظاهرا متحد شده اند در حالیکه دریدن های دل و جگر همدیگر شان را به چشم سر همه دیدیم و این اتحاد ها از حباب روی آب هم شکننده تر است و مردم ما بخوبی ماهیت این اتحاد ها و سنگر فروختن ها را خوب میدانند. بر اساس معلومات به دست آمده بیشترین ساحات و ولسوالی ها در پی معامله همین ملیشه ها به طالبان واگذار شده چنانچه در بادغیس، پروان، تخار و بدخشان اکثرا وکلای خاین خاک فروشی کردند و مردم مظلوم ما را به خاک و خون کشانیدند. فعلا بیشترین آزار روحی و جسمی بشمول باجگیری،اختطاف، دزدی، قتل و غصب دارایی مردم در شهر ها؛ توسط همین ملیشه های جهادی صورت میگیرد که وطنداران ما را سخت به ستوه آورده است مثلا ناامنی مخصوصا اختطاف ها در شهر های هرات، کابل و مزار اکثرا بواسطه اوباشان اسماعیل، امان الله گذر، سیاف و عطا صورت میگیرد نه طالبان. در داخل شهر مزار، در حدود یک هفته (۱۰ الی ۱۷ سرطان ۱۴۰۰) سه اختطاف بشمول پسران دو داکتر مشهور شهر توسط اراذل و اوباش عطا و دار و دسته دزد اش صورت گرفت که در آن طالب و داعش اصلا نقش نداشتند.
روی دیگر این سناریو، کاپی برداری و عملی نمودن پروژه ملیشه سازی عراق در افغانستان است که توسط امریکا و سفیر منحوسش خلیل زاد، عراق را با تقویت بازمانده های بعثی صدام، داعش، جبهه النصره و القاعده در برابر شبه نظامیان وابسته به رژیم سفاک ایران، به پرتگاه تباهی کشاند. اخیرا دستور دولت مبنی بر ایجاد اردوی محلی در کنار ملیشه ها و اردوی افغانستان، در برابر طالب اوضاع را در بدترین حالت ممکن برای زیست مصون هموطنان ما مبدل خواهد کرد که با قربانی بیشتر، مهاجرت بیشتر و ویرانی و معلولیت بیشتر همراه خواهد بود.
5. مهاجرین، فرار مغزها و سرمایه: افغانستان از جمله کشور های نادر جهان است که بیشترین تعداد مهاجر را در اقصا نقاط جهان داراست چنانچه از 2014 به اینسو با مهاجرت حدودا سه میلیون افغان به جز از مهاجرین ما در ایران و پاکستان؛ بعد از سوریه دومین کشور در سطح جهان میباشد. در زمینه مهاجرت داخلی تنها از آغاز ماه می 2021 الی اواسط جون در حدود چهارصد هزار بیجا شده داخلی از هلمند، قندهار، تخار، کندز، میمنه، شبرغان و بغلان داریم که اکثر شان در وضع نابسامانی به سر میبرند. با بدتر شدن اوضاع امنیتی دراین شش سال اخیر، اکثر سرمایه گذاران فعالیت های اقتصادی شان را در داخل متوقف و یا به حد اقل کاهش داده و در کشور های چون ترکیه، دوبی، هند و ازبکستان ده ها میلیون دالر سرمایه گذاری نمودند. در کنار آن طبقه متوسط همچنان از ترس جنگ و آدم ربایی بیشتر در ترکیه و کمتر به هند پناه بردند و با خرید املاک میلیون ها دالر را از کشور بیرون نموده و به خریطه ترک ها واریز کردند. خبرنگاران، فعالین سیاسی، مدافعین حقوق بشر، فعالین زن، اساتید، داکتران و بخشی از روشنفکران یا با تهدید به مرگ و یا به میل خود در رویای زندگی راحت تر؛ ترک دیار نمودند. فقط در سال 1399 شمسی 11 خبرنگار بشمول چند خبرنگار زن به قتل رسیده و 50 تن دیگر کشور را ترک نمودند. اوضاع کنونی بحرانی را آفریده که بدبختانه جامعه را تهی از ثروت معنوی و مادی مینماید که در آینده اثرات ناگوار آن را در همه شئونات زندگی اجتماعی حس خواهیم کرد.
6. وضعیت زنان: اندوه زنان افغانستان که مورد بی رحم ترین انواع ستم چند لایه درین چند دهه قرار داشتند، بی پایان است و دردناک. انواع خشونت های کشنده و تکان دهنده که تاریخ به خود ندیده بود؛ درین جهنم سوزان زنان زیر حاکمیت دولت دست نشانده امریکا و 47 کشور که ادعای حمایت از حقوق زن را مینمودند؛ شرمسارانه به وقوع پیوست. رژیم های خون آشام جهادی- طالبی با تفکر منحط و ضد زن؛ بیشترین قربانی شان را از زنان داغدیده ما گرفتند، تا هنوز بر آنان وحشیانه تعدی و ظلم نموده و خشونت های گوناگون جسمی، جنسی، اقتصادی، لفظی، روانی و سایر انواع آن را اعمال مینمایند. به اساس آمار که کمیسیون نا مستقل حقوق بشر به نشر سپرده؛ از ماه جنوری تا اکتوبر سال 2020 میلادی 3477 مورد خشونت علیه زنان صورت گرفته است و لوی سارنوالی افغانستان میگوید ازین میان 173 مورد تجاوز جنسی بوده که نزد ما ثبت و راجستر است و تنها در یک سال گذشته 136 زن به قتل رسیده که شامل فعالین مدنی، خبرنگاران، کاربران شبکه های اجتماعی و مدافعین حقوق بشر بوده اند. صرف 650 مورد خشونت علیه زنان هراتی در سال 2020 رخ داده است. همچنان سنگسار رخشانه ها، زجر کش نمودن فرخنده ها، بریدن گوش و بینی نادیه ها، قطع انگشتان پای فاطمه ها و ده ها مورد مرگبار و فجیع دیگر در موجودیت امریکا، متحدان و حکومت دست پخت شان با وقاحت بی مانند بوقوع پیوسته است. اخیرا قوانین طالبان بربر منش با محدود کردن آزادی زنان مبنی بر ازدواج اجباری دختران نوجوان، پوشیدن صد در صد بدن زیر نام حجاب اسلامی، نکاح جبری زنان بیوه، داشتن مکاتب خالص دخترانه، حذف مضامین انگلیسی و کمپیوتر و تعلیم دختران تا صنف دوازدهم؛ ماهیت واقعی ضد زن و نفرت عمیق ایدیولوژیک شان را با علم و پیشرفت های بشری به نمایش میگذارد.
با توضیح فشرده مطالب بالا که آنرا یکایک بیان نمودم؛ آینده میتواند بگونه ایی واقع گردد که متاسفانه بهتر از امروز نخواهد بود:
نخست- ترک بگرام به معنی ختم اشغال امریکا و متحدان نیست بل خاک زدن به چشم مردم است. هرگز ماهیت اشغال تغییر نخواهد کرد، صرف صورت آن دگرگون خواهد شد و ما به زودی چهره خونین تر این اشغال را شاهد خواهیم بود.
دوم- صلح با طالب هم به معنی آرامش کلی و صلح سراسری نخواهد بود بلکه اخوانیزه کردن بیشتر جامعه، توتالیتر شدن حاکمیت دست نشانده در قالب نظام اسلامی با اعمال افکار بنیادگرایی و سمت دادن کشور بسوی بحران های عمیق و فلاکت بار اجتماعی خواهد بود. شاید بعضی ها چنین فکر کنند که با آمدن طالب حلقه اجیران جهادی- طالبی تکمیل میشوند اما من به این باورم تا زمانیکه تجاوز و دست باداران خارجی شان بصورت واقعی و با مبارزه آزادیخواهانه مردم ما کوتاه و قطع نگردد؛ بعد از هر دور تاریخی، یک گروپ اجیر دیگر را وارد معرکه خواهند کرد چنانچه از سال ۱۳۵۳ به این طرف چنین نمودند و اکنون متاسفانه داعش و حزب التحریر در عقب دروازه های مان رسیده است.
سوم- خفه کردن آزادی عمومی و تنگ کردن عرصه برای مبارزان دموکرات، ملی گرایان، آزادیخواهان و چپ ها خواهد بود. اگر ملت ما یکپارچه و متحد بر ضد این دسایس نایستند و اگر سازمان های مدعی مبارزه آزادیخواهانه و مترقی، جبهه متحد ملی را علیه وطنفروشان و حامیان منطقوی و بین المللی شان شکل ندهند؛ سرنوشت بد تر در انتظار مردم ستمدیده ما خواهد بود که سالهای بیشمار دیگر در آتش آن نسل های ما خواهند سوخت.
چهارم- مداخله کشور های منطقه به لحاظ مشکلات ارضی، آب، مواد مخدر، معادن و فرهنگ همچنان ادامه می یابد و شاید بیشتر هم گردد چون در دولت بعدی تعداد عمال مزدور و وطنفروش به مراتب بیشتر از دولت بی ننگ و فاسد کنونی خواهد بود. چانه زنی های فعلی با شعله ور ساختن جنگ های تباه کن کنونی این موضوع را بخوبی نشان میدهد.
پنجم- تضاد های اجتماعی بنابر تحمیل سیاست های بازار آزاد و نیولیبرالیزم تنها جنگسالاران جهادی و تکنوکرات های غرب را چاق و چله کرد اما در سمت دیگر کوهی از فقر را بنا نمود. در آینده این تضاد حدت بیشتر یافته و بحران های سیاسی برخواسته ازین فقر بی پایان طبقه تهی دست، کاخ های بنا یافته از ثروت های چپاول شده را ویران خواهد کرد.
ششم- در عرصه علم هرچند پیش رفت خوبی نداشتیم اما علاقه وافر جوانان ما روزنه امید را نوید میداد که هر بار با انتحار و قتل عام توسط وحوش طالبی استقبال گردید. آینده علم و پیشرفت تکنالوژی زیر حاکمیت برادران هم عقیده طالبی- جهادی و سایه اربابان امریکایی و منطقوی شان تاریک و مایوس کننده است.
با آگاهی، اتحاد، مبارزه و زدودن زنجیر های جهل و خرافات؛ میتوان افغانستان آزاد، مستقل، دموکرات و سیکولار داشت!
تاریخ: 8 اسد 1400 ( 30 جولای 2021)