بهرام کاژبن، کابل پرس، ۲۰ مارچ ۲۰۰۸
چوکره های قبیله گرا افسار پاره میکنند!
در جوامع قبیلویی انسانهای قبیله گرا، بنابر درک تبارگرایانه شان خود را مجبور و مکلف میدانند که از خوانین قبیله شان با هر ابزار ممکن دفاع کنند. خان قبیله برای شان بمثابه الهه های ذهنی شان مقدس و بی عیب است. فکر میکنند که منافع، اهداف، آرمانها و افکار شان طراویده شده از تفاله های جویده شده خوانین قبیله شان است، و بقای شان به نشخوار آن تفاله های سل کننده، وابسته است. شاید هرچند گاهی از وضعیت و حالت همیشگی شان رنج ببرند، فقط حاکمیت فرهنگ قبول و ترس از خان قبیله همه راه های بیرون رفت را برایشان بسته است. قبیله و تبار غیر از خود شان، اگر خوانین قبیله شان بخواهد، در یک چشم بهم زدن، ولو بعد از هزاران جنگ های خونین هم باشد، دوست تلقی میشود و دوست ها هم به یک چشم زدن به دشمن های آشتی ناپذیر تبدیل میشوند.
در افغانستان پس از سه دهه جنگ و اشغال آن از طرف امریکا و متحدینش بنابر ترس از نیروی قدرت مند خارجی، بازار تبارگرایی شکل دیگری را به خود گرفته و به شکل قبیله گرایی “فرهنگی” سخت جنب جوش دارد. شاید ساده دلانی چند خوش باشند که جنگ قلم به از جنگ تفنگ. فقط باید گفت که قبیله گرایی فرهنگی که خود ذهنیت منحوس قبیله را زنده نگاه میکند، توجه مردم از مسایل اساسی و حاد را که همانا اشغال و جنائت بربرمنشانه کسانیست که خود را خوانین خود ساخته قبیله قلمداد میکنند، دور میسازد و سخت آب در آسیاب اشغال گران خارجی و نوکران داخلی شان میریزد.
در جوامع قبیلوی انتقاد از الهه های خونین قبیلویی غیر قابل قبول است و تبار گرایان چند، ولو که به حقانیت آن باور داشته باشند، به شدت باید رد کنند. تابو شکنی هم جرم است و تابو شکنان باید به اشد مجازات محکوم شوند.
دشمنی و ضدیت با ملالی جویا یکی هم از فرهنگ منحوس تبارگرایی سرچشمه میگرد. تابو شکنی ها و بیان حقایق از زبان یک خانم جوان خوف وحشتناکی را برای تاجران قبیله و دین به وجود آورده است. و جالب اینست که اکثر این قبیلهگرایان خود در کشورهای پیشرفته غربی لمیده اند و عیش و نوش میکنند و از همانجا از دل بیغم خود فتوا های ضد جویا را صادر میکنند. ضد پشتون خواندن خانم جویا از طرف شخصی بنام هاشمیان که به بوسیدن چشم ملا عمر مباهات میکند، به همان اندازه قابل درک است که دلقک شورای نظار به نام نصیر خالد، خانم جویا را “دشمن شمال” و یا غیر پشتون ها میخواند. بدون شک که یکی از عوامل محبوبیت خانم جویا در بین توده های وسیع مردم، اینگونه تاخت و تاز های نوکران قلم بدست خوانین جنگ و بنگ قبیلهیی میباشد. افشاگری های شجاعانه این دختر مبارز آنچنان قلب و روح این ستمکاران را جریحه دار ساخته که چون جوابی در برابر منطق بُرایش ندارد، بنا به فحاشی در برابر وی متوسل شده بیشرمانه وی را “لچر” و … مینامند، و این رساننده موفقیت های روزافزون ملالی جویاست که باید برایش تبریک گفت که میان خود و دشمن مردم اینچنین خط فاصل سرخ کشیده است.
نصیر خالد که بارها در هرزه نامه هایش در پیام مجاهد و رادیو صدای افغانستان از دوستان خون آشام و سیاه مغز خود در پارلمان خواسته بود که به اظهارات خانم جویا بیجواب نمانند، اینبار در یکی از سایت های انترنتی مصاحبه های اخیر ملالی جویا با تلویزیون های افغانی در لاس انجلس امریکا را حفیظ منصور وار (1) به زعم خودش به “تحلیل و بررسی” گرفته است.
آقای خالد:
قبل از اینکه اشارهای به جملات طروایده از منطق قبیلهیی و شورای نظاری تان داشته باشم، باید بگویم که شرکای جرم تان در پارلمان به خواهش تان لبیک گفتند و اول با بوتل و چوب و با الفاظ رکیک به خانم جویا حمله ور شدند و بعداً هم اخراجش کردند. شما که خواهان آنید که خانم جویا تعریف از آزادی بیان برایتان ارائه کند، از “دوستان” تان در پارلمان هم بپرسید که به یک زن با بدترین الفاظ حمله کردند چی نوع آزادی بیان است. نمیدانم، شاید هم از نوع شورای نظاری آن باشد.
اینکه خانم جویا کیست و چی میخواهد به همه مردم آشکار است. شهامت نمونه، صراحت لهجه، منطق عالی و بیان حقایق از طرف یک خانم جوان از نسل جنگ، چی بخواهید و یا نخواهید توانسته است، خانم جویا را در قلوب و اذهان مردم داغدار مان و اکثریت مردم آزادی دوست دنیا، جا دهد و در مقابل قوله شما و هممسلکان تانرا بلند کرده است. نسلی که سی سال جنگ را پشت سر گذاشته است، همه چیز را میداند و از تاریخ خونین کشور مان خبر دارند و به “تحلیل و بررسی” و اندرز های خاینانه و تبارگرایانه از جانب یک جارچی ارتجاع جمعیتی به اندازه بال مگس ارزشی قایل نیستند. معمول است که خاینان و جانیان قدرتمند تمامی کشور های دنیا برای تدوام قدرت و فریب افکار عامه باید یک دشمن قلابی داشته باشند که تا در جدال با دشمن خود ساخته شان اهرام قدرت شان را گسترش بدهند و یا در بدترین حالت توجه را به مسایل درجه چندم معطوف کنند. این یکی از شگرد های بسیار قوی استعمار است که از طرف نوکران شان نیز مورد استفاده قرار میگیرد. بقای امپراتوری امریکا به جنگ با دشمنان خود ساختهاش وابسته است. به همین منوال در کشور ما هم دشمنی قلابی با پاکستان حربهایست که از طرف نوکران همیشگی پاکستان با عوامفریبی استفاده میشود. بدون شک که پاکستان نقش محوری را در بربادی و ویرانی افغانستان داشته است، ولی نارضایتی های آن نیروهایی که خود ساخت پاکستان اند و سالهاست به هر ساز استخبارات و دولت آنکشور رقصیده اند و مجری سیاستهایش بوده اند، بیشتر به علت عدم عطف توجه آن دولت به اینان است تا اینکه واقعا خرابکاری های پاکستان در افغانستان برای اینان مسئلهای درخور توجه باشد. امروز اگر ما آب ونان نداریم، فقر است، فساد است، به زعم نوکران آزموده شده پاکستان، همه گناه پاکستان است (2). اینان خود در بالاجیب رژیم فاشیست ایران و روسیه جا دارند و از همانجا شعار ضدپاکستان میدهند!
شما که با بیشرمیادعا میکنید که خانم جویا مربوط به پاکستان و ای اس ای است و “باداران پاکستانی” دارد، چی سندی را میتوانید ارائه کنید؟ ولی شما را به سپه سالار کثیرالعباد تان قسم که یک لحظه فکر کنید، که اگر پاکستان و ای اس ای نمیبود، “قهرمان ملی” تان و یا “استاد بزرگ وار” تان وجود میداشت؟ در کدام مقطع تاریخ خونین سه دهه اخیر “استاد بزرگ وار” و ” قهرمان ملی” تان با پاکستان ارتباط نوکر و بادار را نداشت؟ در زمان امارت خون و خیانت ربانی- مسعود، جنرال حمید گل دعوت نشده بود که اردوی افغانستان را بسازد؟ اعجاز الحق، پسر ضیا الحق در کابل دعوت نشده بود تا در بین برادران “صلح” کند؟ (3).
اولا کمی خود باید خجالت کشیده “رهبران گرامی” تان را مورد سوال قرار دهید که چرا به افشاگری های دگروال یوسف آی اس آی در مورد مزدوریها و پابوسی های شان در کتاب “دام خرس: داستان ناگفته افغانستان” درین 15 سال خاموشی اختیار کرده اند؟ مگر نه اینست که مقابل پاکستان سرخمی دارند و میترسند که مبادا با کوچکترین اعتراضی آی اس آی با اسناد انکار ناپذیرتری به روی شان سیلی حواله کند؟؟
در جریان جنگ با طالبان، مسعود- ربانی تماس های مستقیم با ای اس ای و پاکستان داشت. اسناد موثق وزارت خارجه امریکا و جود دارد (4) که پرده از ارتباطاط پنهانی مسعود و پاکستان دارد. حتی ربانی- مسعود بنابر امر ای اس ای در اوایل از طالبان حمایت کرد. و جالب اینکه بنابر اسناد تازه افشا شده وزارت خارجه امریکا، “استاد بزرگوار” خود اقرار کرده که تقریباً هر روز با مقامات ای اس ای تیلفونی در تماس بوده است. (5)
آنهایی که خود در خوان ای اس ای پاکستان پرورش یافتند و نوکران سوگند خورده پاکستان هستند، چی از نوع جهادی، طالبی، و یا تکنوکرات های نکتایی دار مانند احدی، خرم، ارسلا و فاطمی هیچ گاهی حق ندارند که از احساسات پاک و برحق مردم مان سوءاستفاده کنند.
آقای خالد، شما نوشته اید که خانم جویا “از روی حسد و بغض گفته است که ائتلاف شمال را طیارات بی 52 امریکا به قدرت رسانده است.” یعنی میخواهید بگوید که عکس قضیه درست است و اوباشان ائتلاف شمال تان بدون ملیون ها دالر کمک سیا و زور طیارات بی 52 به قدرت رسیدند؟ نگارنده باور داشتم که بیشرمی، عوام فریبی، دروغ گویی هم حد و اندازه دارد ولی حالا متیقن شدم که بیشرمی از نوع شورای نظاری آن حد و حصر هم ندارد. بناً نمیخواهم چیز دیگر درباره افرازات آمیخته با ذهنیت قبیله یی تان نوشته کنم، فقط باید بگویم که اندرز ها و پندار های خاینانه تان را به “همشیره”های شورای نظاری تان بنویسید که انشاالله مستفید خواهند شد. ملالی جویا را احتمالا با مهسا طایع، فرشته حضرتی، فوزیه کوفی، آزیتا رفعت، نورزیه اتمر، منیژه باختری و نظایر شان به اشتباه گرفته اید که در خوان هر قاتل مرثیه میسرایند.
شما هرچه بر ملالی جویا بتازید وعلیه وی عربده بکشید، وی به همان حد بیشتر در بین مردم محبوبیت حاصل خواهد کرد.
یادداشت ها:
(1) حفیظ منصور در کتاب “فاتح جنگ سرد” نوشته است که “هدف نویسنده تجلیل از کار کرد های احمد شاه مسعود نبوده بلکه تحلیل از عملکرد های مسعود میباشد.” و یکی از “تحلیل” هایش هم این بود که “مسعود کلاهش را کج میماند و خیلی هم برایش خوب معلوم میشد.”
(2) رجوع شود به اظهارات بیشرمانه امین فرهنگ وزیر تجارت که در مورد صعود قیمت های مواد اولیه گفته بود، که “گناه از پاکستان است.” این آقا در مصاحبهای با صدای آلمان به جواب سوال خبر نگار گفت که “هفتاد فیصد کابل برق دارد” و خبرنگار را به افراطی بودن متهم کرد.
(3) رجوع شود به کتاب جنرال نبی عظیمی، “سه دهه اردو و سیاست در افغانستان”.
(4) رجوع شود به اسناد افشا شده وزارت خارجه امریکا در مورد افغانستان. بعضی از این اسناد در سایت های انترنتی پیام زن، ارگان نشراتی جمعیت انقلابی زنان افغانستان، کابل پرس، و پورتال انترنتی افغان- جرمن مو جود اند.
(5) رجوع شود به آرشیف معلوماتی امنیت ملی امریکا.