حزب همبستگی افغانستان، ۹ جون ۲۰۱۹
«یادت بخیر ملالی جویا!» شعاری که در این چند روز در رسانههای اجتماعی بالاست و ورد زبان مردم عام در کوچه و بازار گردیده است. نکته شایان توجه این است که در آن زمان وقتی خانم جویا پارلمان را طویله و باغ وحش نامید، در کنار حامیان بیشمار وی و مخالفانش، عدهای که خود را بهاصطلاح بیطرف میخواندند او را تندرو خطاب میکردند. اما خیانتهای اکثریت پارلمانیان در این همه سالها و چاقوکشی و شاخ به شاخ شدنهای اخیر طرفداران اصولی و رحمانی، واقعیت گفتههای خانم جویا را درست ثابت نمود. از میان این همه ابراز نظرهای خجسته درمورد سخنان جویا، گفتهی آگاهیبخش آقای مسعود حسنزاده، هنرمند باوجدان کشور را میآورم:
«شماها!
همین شماها!
وقتی ملالی جویا در درون پارلمان (نه از آپارتمانی در سیدنی یا برلین و استکهلم و لندن) آنجا را طویله و باغ وحش خطاب کرد، روشنفکرترینهایتان او را افراطی خطاب کردید و ته دلتان خوش شدید که او را اخراج کردند و کوشش کردند با تهدید و سوءقصد، از دور خارج کنند.
حالا همین شما!
خود شماها
روشنفکرترینهایتان رکیکترین الفاظ را علیه پارلمان به کار میبرید و ابایی ندارید سوتهکشی اخیر پارلمان و غوغای هواخواهان کاندیدان را به باغ وحش تشبیه کنید.
چرا اینگونه شد؟
نتیجه مشخص این است که شماها با تمام ادعای تیوریک تان، امکان شناختی که ملالی از وضعیت را داشت، نداشتید و هم شهامت بیاناش را نداشتید.
مسله ملالی و کس دیگر نیست، مسله فقدان آگاهی سیاسیست.
همیشه کسانی (و همیشه اندک) وجود دارند که راه را برای دیگران باز میکنند، اما این کسان در صدر نیستند، تبلیغ نمیشوند و در هیچ رسانهای آنها را راه نمیدهند.»
در اینجا قسمتی از فصل «اخراج» از کتاب «زنی میان جنگسالاران» به قلم خانم ملالی جویا را برگردان مینمایم که به جزییات اخراج وی از پارلمان میپردازد:
در اپریل ۲۰۰۷، سفری به امریکا داشتم و در آنجا مصاحبه یکساعته با تلویزیون «آریانا افغانستان» کردم که از آن کشور از طریق ماهواره نشر میشود و در افغانستان نیز در دسترس است. به روال همیشگی، سخنان تندی را برضد جنگسالاران به کار بردم و این بار پیشگوییهایم را تکرار کردم که اگر پارلمان افغانستان به همین مسیر کنونی خود ادامه دهد، مردم به زودی آن را باغ وحش یا طویله خواهند نامید. از آنجایی که برنامه در افغانستان نیز پخش میشد، این نکته جنگسالاران را به شدت عصبانی ساخت.
وقتی به افغانستان برگشتم، تلویزیون خصوصی طلوع خواستار انجام مصاحبه ویژه با من شد. در هنگام مصاحبه، خبرنگار از من پرسید که چرا در مصاحبه قبلی واژه طویله یا باغ وحش را به کار بردهام و من بگونه مفصل مسئله را شرح دادم. گفتم که دو گروه وکلا در پارلمان داریم. برخی از اعضای پارلمان نمایندگان واقعی و برخی جنایتکاران و جنگسالاران اند و گفتههای من فقط در مورد گروه دوم صدق میکند.
در ۸ می ۲۰۰۷، زمانی که تلویزیون طلوع این مصاحبه ۳۰ دقیقهای را به نشر رساند تمام سوال و جواب درباره مسئله باغ وحش را حذف کرده بود.
هرچند در ۱۶ می ۲۰۰۷، در برنامه دیگر تلویزیون طلوع به نام «زنگ خطر»، مجریان درمورد قسمتّهای سانسورشده مصاحبه تبصره کرده سخنان زشت و توهینآمیزی را علیه من به کار بردند. آنان بخش کوتاهی از گفتههای مرا که در برنامه گذشته قطع شده بود به نشر گذاشتند که گفته بودم: «به آن دسته دوم، جنایتکارهایی که هستند، من میخواهم برای تان بگویم: طویله و حتا باغ وحش نارساترین کلمه است. بهخاطر چه؟ در طویله حیوانهایی هستند بهمثل گاو که شیر میدهند، حیوانهایی هستند به مثل خر که بار میبرند و سگ که وفادارترین حیوان است. اینان اژدها هستند!»
…
در ۲۰ می ۲۰۰۷، برخی از اعضای ولسی جرگه مسئله «باغ وحش» را در جلسه عمومی مطرح کردند. یک عضو زن پارلمان به نام قدریه یزدانپرست، وابسته به جمع «ایتلاف شمال» بنیادگرا، سخنرانی درازی برضد من کرد. کارت سرخ بلند کرده و خواستار صحبت برای دفاع از خودم شدم. اما به من اجازه گپ زدن داده نشد و بیشتر مخالفانم وقت صحبت پیدا کردند. سپس قانونی، رییس پارلمان گفت که روی مسئله در جلسه فردا جروبحث خواهد شد و پایان جلسه را اعلام کرد.
با درنظرداشت وضعیت آن روز و سخنان تند اعضای جنگسالار پارلمان، پی بردم که آنان در تب اخراج من میسوزند. همچنان، تلفنهایی از سوی وکلای که با من همدردی داشتند دریافت کردم که از من خواستند که فردا به پارلمان نروم چرا که آنان برنامه لت و کوب مرا ریختهاند. گلهار، وکیل دیگری به من زنگ زد که وقت گذر از کنار وکیلی شنیده که میگفته که توسط انتحارکنندهای کشته خواهم شد. از اینرو ترجیح دادم که فردا به پارلمان نروم. این نکته را میدانستم که حتا اگر حضور یابم، باز هم به من اجازه صحبت داده نخواهد شد. پس بیمعنا بود که زندگی افراد چهاردوبرم را به مخاطره بیندازم. در ۲۱ می، بهجای رفتن به پارلمان، ترتیب کنفرانس مطبوعاتیای را در شهر کابل دادم که درست پس از اعلام تعلیقام توسط رییس پارلمان آغاز میشد.
جلسه آن روز پارلمان بهطور زنده از تلویزیون و رادیو پخش شد. برای چندین بار ویدیوی مصاحبهام با تلویزیون طلوع در تالار عمومی پارلمان به نمایش گذاشته شد. قانونی، رییس پارلمان وکلای دیگر را برضد من تحریک کرده و آنان را تشویق به نکوهش من میکرد. محقق جنگسالار اظهار داشت که من مرتکب خیانت شدهام و باید در محکمهای مجازات شوم. چند وکیل بر میانهروی اصرار ورزیده و گفتند که باید بهجای تعلیق، اخطاریه دریافت کنم. مگر سرانجام قانونی اعلام کرد که بنابر «توهین به نهاد پارلمان»، باید عضویتام به تعلیق درآید. قانونی خواستار رایدهی شده و هر وکیل کاغذ رنگهای را بلند کردند –سبز برای بلی و سرخ برای نخیر. اگرچه کدام شمارش رسمی صورت نگرفت، اکثریت اعضای پارلمان به تعلیق عضویت پنجساله من در پارلمان رای دادند. هیچگاهی به من فرصت داده نشد تا از خود دفاع کنم. قانونی همچنان گفت که قضیه مرا به «محاکم» راجع ساخته و پیشنهاد کرد که باید از کشور ممنوعالخروج اعلام شوم.
…
خبر تعلیق من به زودی همهجا پخش شد و مصاحبههای بیشماری را انجام دادم. همان روز خبرنگاری که یک برنامه رادیویی را پیش میبرد، مرا یکجا با رهبر یک حزب لبیرال و عضو پارلمان به نام صبرینه ثاقب که رابطه تنگاتنگی با قانونی داشت برای جروبحث در میزگردی دعوت کرد. در هنگام بحث، صبرینه ثاقب گفت که پارلمان حیثیت مسجد را دارد و هرکسی که پارلمان را باغ وحش خطاب کند در واقع توهین به تمام مسلمانان افغانستان کرده است!
در جوابش گفتم: «اگر پارلمان حیثیت مسجد را دارد و اگر ملاامام و مقتدیان پی ببرند که جنایتکارانی و قاتلانی در مسجد اند –بخصوص آنانی که از نام اسلام برای افکار کثیف خویش سوءاستفاده میکنند– آنان، این جانیان را در یک لحظه به بیرون پرتاب خواهند کرد. مردم اجازه نخواهند داد که مسجد با حضور جنایتکاران چتل شود. امروز این جنایتکاران با تصرف بیشتر کرسیهای پارلمان آن را گنده کردهاند.»
وقتی مصاحبه به پایان رسید، کارمندان رادیو نزدم آمدند و از حمایت خود به من گفتند. آنان همچنان از این عضو پارلمان (صبرینه ثاقب) انتقاد کردند که چرا از جویا حمایت نمیکند زیرا که او حقیقت را میگوید.
او (صبرینه ثاقب) گفت که اگر بهطور آشکارا از جویا حمایت کند، در واقع خودکشی خواهد بود و از دست دادن مقاماش. به او گفتم: «این کرسی را تا آخر عمرت نخواهی داشت. در این مورد فکر کن که از آن به نفع مردم بیچاره و بهویژه زنان استفاده کنی.» سپس، خبرنگاران و کارمندان رادیو به دفاع از من با او به بحث پرداختند. پیش از این که گفتگویم به پایان برسد، محافظانم به سرعت مرا از آنجا بیرون کردند. ما در هراس بودیم که دشمنانم در تلاش اند تا مرا دستگیر کرده و محافظانم را خلع سلاح کنند، چرا که حالا مصونیت پارلمانیام را از دست داده بودم. از آن شب تا چندین هفتهی آینده هر شب محل بود و باشام را تغییر میدادم. اما با بیشتر هوادارانم در افغانستان و خارج در تماس بودم که ترتیب اعتراضات برضد اخراج مرا میدادند.
…
سازمان «دیدهبان حقوق بشر» در دفاع از من اعلامیه شدیدی داد. برید ایدمز، رییس آسیایی این سازمان ابراز داشت: «ملالی جویا مدافع مصمم حقوق بشر و صدای توانای زنان افغان میباشد که نباید عضویتاش از پارلمان به تعلیق درمیآمد… گفتههای جویا سزاوار چنین جزای نیستند و نباید هم منجر به پیگرد وی گردد.»
پس از ارسال فراخوانی از جانب «کمیته دفاع از ملالی جویا»، حسابهای مقامهای بلندپایه دولتی بهشمول کرزی با سیلابی از ایمیلها از سوی افغانهای داخل و خارج کشور سرازیر شدند؛ هواداران خارجیام نیز برضد تعلیقام اعتراض کردند. مردم در افغانستان و کشورهای دیگر در حمایت از من به جادهها ریختند. زنان و مردان در فراه برای اعاده کرسیام راهپیمایی کردند. رییس شورای ولایتی فراه ابراز داشت که تعلیقام از پارلمان در واقع توهین به هزاران تنی است که به من رای دادهاند.
راهپیماییهایی نیز کابل و شهرهای دیگر کشور برگزار شدند. در پلخمری، مرکز ولایت شمالی بغلان، مردان و زنان به دفاع از من راهپیمایی کردند. در ولایتهای هرات و کنر، پلیس از برگزاری اعتراضهای مسالمتآمیز به بهانه حفاظت معترضان از بروز خشونت احتمالی جلوگیری کرد. محصلان پوهنتون بلخ اعلامیهای تندی در حمایت از من به نشر رساندند که در رسانههای افغانستان بهطور گسترده پخش شد. نویسندگان متعدد افغان در افغانستان و خارج مقالاتی در حمایت از من نگاشتند.
آنانی که در محضر عام به نمایندگی از من اعتراض کردند در واقع خطر بزرگی را به جان خریدند. بدین باورم که آنان این کار به این دلیل کردند چرا که با ایستادن علیه تعلیقام در حقیقت برای حقوق خویش و دموکراسی واقعی برمیخاستند. اعتراض زنان با دستان خالی، نشانی است که آنان دیگر قربانیان محض نه بلکه توان تغییر زندگی و کشور شان را دارند.
در جلالآباد، زنان و مردان بهسوی دفتر سازمان ملل راهپیمایی کرده و طی نامهای خواهان اعاده کرسیام شدند. آنان پرچمهایی را برافراشته و شعارهایی سرمیدادند. در میان شان زنان چادریپوش رهبری این راهپیمایی را به عهده داشتند. یکی از معترضان زن به نام شبانه گفت: «جویا نه تنها نماینده فراه که سرتاسر کشور است.»
مظاهرهها از مرزهای جهانی گذشتند. در ۲۱ جون ۲۰۰۷، یک ماه پس از تعلیقام، راهپیماییها در شهرهایی مانند روم، نیویارک، برسلونا، میلان، ونکوور و ملبورن برگزار شدند. هفت عضو زن پارلمان اسپانیا –بهنمایندگی از هفت حزب مختلف– نامهای را در تقبیح تعلیقام امضا کردند. هشت عضو پارلمان آلمان در دفاع از من نامهای را به دولت افغانستان فرستادند.
…
دادخواستی که توسط سایت «ستاپوار.سیای» (stopwar.ca) به راه انداخته شده بود توسط نوام چامسکی، نویسنده شهیر به نام نوامی کلاین و عضو پارلمان کانادا و رهبر حزبی به نام جک لایتون و دیگران امضا شد.
…
برخیها پیشنهاد کردند که مسئله بسیار ساده است و اگر من پوزش بخواهم، تمام مشکلاتام حل میشوند. نورزیه اتمر، یک عضو زن پارلمان به «نهاد گزارشدهی جنگ و صلح» گفت: «جویا بر پارلمان تعرض کرده است. اگر او واقعا میخواهد که به مردم افغانستان خدمت کند و از آنان نمایندگی کند، ما به او و اندیشههایش احترام میگذاریم. اگر او معذرت بخواهد، دوباره به کار برگشته میتواند.»
اما من هیچگاهی برای حقیقتگویی پوزش نخواهم خواست، حتا اگر نیازش باشد بگویم که عدهای از اعضای پارلمان به باغ وحش و طویله تعلق دارند. اگر قرار بر این باشد که از کسی معذرت خواست، حیوانات اند! قسمی که به یکی از گزارشگران گفتم: «اگر حیوانات گپ زده میتوانستند، آنها مرا به سبب مقایسه شان با پارلمانیها به محکمه میکشاندند.» این نکته را شمار زیاد هواخواهانام نیز گفتهاند. آنان میگویند که با این کارم دستکم شکم خالی این درندگان پر میشود. چنین مینماید که عدهای از اعضای پارلمان اشتهای بیپایان برای قربانیساختن مردم داشته و از قتل، غارت و پولاندوزی خسته نمیشوند.
برای آینده افغانستان، راهحل این نیست که صدای اعتراض را با لحن با ادب و آرام بیان کرد. زمانی میتوان از تحفظ نیروهای دموکراتیک کشورم صحبت کرد که همه یکجا با هم صدای مان را بلند کنیم. همه باید دل شیر داشته باشیم. این را در صحنهای از فلم «اسپارتاکوس» تصور میکنم که وقتی از جمع خواسته شد که رهبر ارتش بردگان را نشان دهند تا برای مرگ حتمی خود را واگذار کند، پیش از این که او از جایش بلند شود، تمام رفقایش از جا برخاسته و یکصدا فریاد کشیدند: «من اسپارتاکوس استم!»
در هر موقعیتی که هستیم باید صدای اعتراض مان را بلند کنیم. اگر این کار را بکنیم و اگر با یک رهبری دموکراتیک یکجا شویم، گامهای مان چنان توانا خواهند شد که عرصه را برای ادامه فاشیزم بنیادگرایی تنگ خواهند ساخت. اکنون با حضور انسانهای مفسد در اکثر مقامهای کلیدی، مبارزهای دشوار و پرخطر در پیش رو داریم. حتا اگر در آغاز جرقه کوچکی ایجاد کنیم، بالاخره روزی منجر به روشنایی بزرگی خواهد شد. قسمی که [برتولت] برشت میگوید: «آنانی که مبارزه میکنند ممکن ناکام شوند، ولی آنانی که مبارزه نمیکنند از پیش ناکام شدهاند.»
لینک مطلب: